شهرآرانیوز- این یک سخن راهبردی است که «اگر حال جامعه کارگری خوب شود، حداقل نیمی از مردم حالشان خوب میشود و این بسیار مهم است.» نکته ظریفی که رهبر فرزانه انقلاب بدان تصریح میکنند تا همگان را به ضرورت نگاه برنامهمند و سازنده برای ارتقای سطح زندگی جامعه کارگری توجه دهند.
حضرت آیت ا... خامنهای به استناد آمار، جامعه کارگری و خانوادههای محترم آنها را حدود نصف جمعیت کشور اعلام کردند. این تأکیدی است که باید با آمار در باره بهتر شدن حال کارگران، پاسخ بگیرد. نگاه آماری، جواب آماری میخواهد. این یک «باید» است که دولتمردان باید به شایستگی با کار بیشتر برای آن جواب روشن بیاورند.
ایشان در تبیین وظایف قوا و دستگاهها در قبال جامعه کارگران، تضمین امنیت شغلی را از مهمترین مسائل دانستند و افزودند: «کارگری که با قناعت و نجابت مشغول کار است، باید به آینده شغلی خود اطمینان داشته باشد.» ادامه این آینده هم درزمان بازنشستگی است. کارگر شاغل وقتی فردای خود را در امروز بازنشستگان میبیند چه خواهد کرد؟ آیا برای امروز و فردایش به اطمینان میرسد؟ عمل کردن مسئولان به ویژه در حوزه وزارت کار، به این پرسش جواب واقعی میدهد. رهبر معظم انقلاب هم به دنبال تحقق عینی برنامهها هستند.
ایشان مسئله بیمهها را هم برای جامعه کارگری مهم خواندند و با انتقاد از اجرانشدن سیاستهای کلی تأمین اجتماعی، گفتند: «این سیاست ها، مدتها پیش ابلاغ شد و رئیس جمهور هم دستور تهیه آیین نامه را داد، اما در عمل، کارها جلو نرفته و سیاستها اجرا نشده است.» حال آنکه باید کارها جلو میرفت و سیاستها اجرا میشد. آیا این «اجرا نشدن» را نمیشود مصداق «ترک فعل» دانست؟ به هر حال این نوع ترک فعلها چند سویه حرف میزند و چند سویه ضرر میرساند.
در تعبیر حرفها قصد نیت خوانی نداریم، اما برون داد اجتماعی آن میشود بی توجهی سیاستهای ابلاغی و همچنین دستور رئیس جمهور. این بی توجهیها هم در زیر مجموعههایی است که اگر رصد شود، در کوتاهترین مدت به آن میتوان رسید و احوال کسانی را پرسید که با انجام ندادن کار، حال جامعه را ناخوش کرده اند. رصدی چنین و برخوردی قانونی میتواند اجرایی شدن سیاستها را شتابی آبرومند بخشد.
توجه به کار و کارگر است که تولید را شتاب میدهد. کارگر اگر اجر بیند و اگر فردای خود را در امروزِ بازنشستگان و پیشکسوتان، روشن ببیند، با اطمینان خاطر و همه وجود خواهد کوشید. اما اگر فردا را در غبار ببیند، دغدغهها در جانش زلزله برپا خواهد کرد. چنین که شود، نخواهد توانست همه توجه و وجود را به کار بدهد. کارگر را باید بی دغدغه در میدان داشت تا کار رونق بگیرد.